سفرنامه زیارت_ قسمت ششم_شارع الرسول
نماز ظهر را بین راه خواندیم. من که به لطف سفرهای جعفریه- قم و قم- تهران کثیرالسفر محسوب میشدم، باید تمام نمازها را بصورت کامل میخواندم. از این موضوع خوشحال بودم، گرچه سختیهای خودش را داشت. بالاخره ساعت 4 عصر روز جمعه یعنی درست 24 ساعت بعد از حرکت از منزل به نجف رسیدیم. با راننده شرط کرده بودم که ما را به ابتدای خیابان الرسول (شارعالرسول) برساند. راننده نیز تا آنجایی که برایش امکان داشت و اجازه داشت جلو رفت. حالا باید یک مسیر تقریبا طولانی را تا خود خیابان الرسول طی میکردیم.
به ابتدای خیابان الرسول که میرسی، گنبد زیبای مولایت امیرالمونین علی -علیهالسلام- به تو خوشآمد میگوید. و مگر ممکن است در این لحظه اثری از سختیهای سفر در وجود تو باقی مانده باشد؟ نه! هرگز!
خرم آن روز که مشتاق به یاری برسد آرزومند نگاری به نگاری برسد
پس از چند قدم که داخل خیابان به سمت حرم پیش رفتیم، از اولین هتل قیمت کرایه اتاق را پرسیدم. گفتند: برای هر نفر شبی 15 هزار دینار عراقی. هنوز از حرم دور بودیم و من میخواستم نزدیکتر به حرم، و البته با قیمت پایینتر اتاق بگیرم. مسیر را ادامه دادیم تا به وسط خیابان رسیدیم. حالا فاصلهمان با حرم خیلی مناسب بود. با اندکی پرسوجو در یکی از کوچههای فرعی همان قسمت از خیابان الرسول، هتل مناسبی پیدا کردم که نوساز و تمیز بود و اتاق را با شبی 10 هزار دینار عراقی برای هر نفر، کرایه میداد. ساعت چهار و نیم عصر داخل اتاق بودیم و شادی وصفناپذیری وجودمان را فراگرفته بود. حالا فقط یک دوش آب گرم بود که حال تو را دگرگون میکرد و انرژی مضاعف به تو میبخشید.
ادامه دارد…