دل منور کن به انوار الهی

  • خانه 

سفرنامه زیارت_مسیر حرکت قم تا پایانه مرزی مهران

03 اسفند 1396 توسط طاهره بهرامي

و اما! ما سه همسفر بودیم دوست و خادم مسجد مقدس جمکران، و البته یکی از اینان رفیق شفیق و عزیز بهتر از جانم خانم گیوه‌چی که شاید معرف حضور برخی از دوستان باشند. از احوالات درون اتوبوس اگر بگویم، گاهی خوراکی می‌خوردیم و حرف می‌زدیم و گاهی در فاز معرفت می‌رفتیم، و مناظر بیرون را نظاره می‌کردیم و گاه ذکر می‌گفتیم و در خیال، خود را به ضریح مولا امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌رسانیدیم. و در هر حال خداوند متعال را شاکر بودیم که این سفر را روزی‌مان گرداند.
اتوبوس با سرعتی نه چندان زیاد جاده‌ها را می‌پیمود و هر از گاهی توقف می‌کرد. توقف‌هایی که دیگر بیش از حد زیاد و طولانی بود. در یک پلیس راه حدود یک ساعت متوقف شدیم و وقتی علت را جویا شدیم گفتند: راننده دفترچه خود را در پلیس‌راه قبلی جا گذاشته و حالا منتظریم تا یک ماشین دفترچه را بیاورد!. نماز مغرب را در همدان خواندیم و یک ساعت بعد برای شام در یکی از رستوران‌های بین راه توقف کردیم. آن شب را در اتوبوس با تمام سختی‌هایش تحمل کردیم. زن‌های عرب بی‌توجه به حضور مردان و عبور سایر مسافرین کف اتوبوس خوابیده بودند. اعتراف می‌کنم که من هم دلم می‌خواست کمی آنجا بخوابم. چرا که در روزهای منتهی به آغاز سفر خیلی سختی کشیدم تا کارهای شرکت را ردیف کنم. و حالا، بی‌خوابی و خستگی روی آن صندلی‌های نامناسب آدم را حسابی کلافه می‌کرد. ولی آن تصور زیبای رسیدن به ضریح مولا، همچون خورشیدی پرفروغ گرمایی به وجودم می‌بخشید که سردی این سختی‌ها در مقابلش هیچ می‌نمود.

گر در طلبت رنجی ما را برسد، شاید                       چون عشقِ حرم باشد، سهل است بیابان‌ها

ادامه دارد…

 نظر دهید »

سفرنامه زیارت اربعین 96_ قسمت اول

03 اسفند 1396 توسط طاهره بهرامي

و این آغاز سفر است. سفری در
مسیر نور و بر بستر عشق … سفری در کنار قدمهای جابر!
و این آغاز سفر است از کنار مضجع شریف کریمه اهل بیت علیهم السلام …
و من از همین شروع سفر دیوانه ام . دیوانه ای برای رفتن و نماندن …. که ما را چاره ای نیست جز رفتن ?

مقصد بعدی تهران است تا شبی سر بر دامان پر مهر مادر نهم و عاشقانه بخوانم : من غم و عشق حسین با شیر از مادر گرفتم، روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم …?

#کنار_قدم_های_جابر #سفرنامه_اربعین #سفرنامه_اربعین_96

1519139266k_pic_32a799c0-2ac9-4376-8138-773579d66730.jpg

 نظر دهید »

آغاز سفر _ بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله

03 اسفند 1396 توسط طاهره بهرامي

بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله
انشاءالله خاطرات سفر زیارت اربعین سال 96 را به تدریج در این گروه قرار خواهم داد.
#کنار_قدم_های_جابر #سفرنامه_اربعین #سفرنامه_اربعین_96

1519052910photo_2017-11-01_18-26-55.jpg

 نظر دهید »

آغاز سفر

02 اسفند 1396 توسط طاهره بهرامي

عصر روز پنجشنبه 31 فروردین 1396، ساعت 4 عصر از قم حرکت کردیم. در همان آغاز حرکت بین تاکسی دربستی که از سر کوچه گرفته بودم با تاکسی دیگری که دلش می‌خواست ما سوار تاکسی او می‌شدیم، بلوایی به راه افتاد دیدنی! هرچه می‌گفتم آقا ما مسافر کربلا هستیم، گوشش بدهکار نبود و به راننده اولی فحاشی می‌کرد و ناسزا می‌گفت. خلاصه با سلام و صلوات به سمت پایانه اتوبوسرانی راه افتادیم. باز دم در ورودی پایانه جوانکی جلوی ماشین را گرفت و با بی‌ادبی به راننده که جای پدرش را داشت گفت: “اگر می‌خواهی رد شوی باید هزار تومان بدهی". راننده می‌گفت: “پول برای چه؟” و این‌کار غیرقانونی است. خلاصه ما هزار تومان به جوان دادیم و قائله ختم به خیر شد.
بالاخره پس از این‌ماجراها در همان ابتدا، به اتوبوس رسیدیم. دلم را صابون زده بودم که اتوبوسی شیک با صندلی‌هایی راحت داریم که قرار است ما را از پایانه مسافربری قم تا نجف ببرد. ولی افسوس که با دیدن اتوبوس و صندلی‌ها وا رفتم. یک اتوبوس ولوی معمولی با صندلی‌هایی معمولی‌تر و پر از مسافران عرب. بعد از جاسازی ساک‌ها درون اتوبوس سوار شدیم و منتظر ماندیم تا اتوبوس حرکت کند. سعی می‌کردم به ذهنم اجازه ندهم که اطراف این موضوع پرسه بزند: که قرار است تقریبا 24 ساعت در این اتوبوس باشیم. دلم می‌خواست تمام این سفر برایم خاطرات خوب و خوش باشد. البته تجربه به من نشان داده سفر کربلا با تمام سختی‌هایش همیشه سفر خوشی‌هاست و سختی‌هایش گذراست و فقط برای همان لحظه است. بعد از یک ساعت تأخیر اتوبوس بالاخره حرکت کرد و ما بی‌خبر از اتفاقاتی که پیش‌رو داشتیم؛ شروع کردیم به زنگ زدن به این و آن که بله ما راه افتادیم و جای شما خالی و خیالتان راحت که قرار است با همین اتوبوس صاف برویم تا نجف! غافل از اینکه هیچ چیز در سفر قابل پیش‌بینی نیست وگاهی شرایط آن‌طور که ما فکر می‌کنیم، پیش نخواهد رفت.
ادامه دارد…

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

دل منور کن به انوار الهی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • خاطرات
  • دل‌نوشته
  • عریضه
  • ماجراهای من و گنبد فیروزه‌ای
  • کنار قدم‌های جابر
    • سفر عراق اردیبهشت 96
    • سفرنامه زیارت اربعین 96
  • یادداشت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس