مرا دریاب....
آقا جان! فکرش را که میکنم میبینم چقدرررر حرف نگفته دارم برایتان. اصلا نمیدانم کدامشان را بگویم! ولی میدانم شما تمامشان را میدانی و ناگفته شنیده ای…
خیلی از حرفها همان بهتر که ناگفته بماند شما که میدانی دیگر چه حاجت به بیان…
آقاجان! حال ما بدون شما به سرگشتگانی می ماند رها شده در بیابان در شبی تاریک و ظلمانی میانی طوفانی سهمگین!
آقا جان! اگر هدایت و دستگیری شما نباشد همگی در دره هلاکت و گمراهی سقوط میکنیم. گاهی اصلا نمیتوان فهمید کار درست یا غلط چیست! قطعا این شمایید که در تنگناها راهنمایید وگرنه به ما که ذره ای امید نیست…
آقا جان! با تمام روسیاهی و اشتباهات از تو تمنا داریم دست از یاری و هدایت ما برنداری…. شرمنده ایم ولی ما را برای خودت و برای روز ظهورت تربیت فرما و در این مسیر تربیت صبوری نما…
آقا جان! کاش بیاید روزی که تمام این وجود بی ارزش خود را فدایت کنم …
آقا جان! تا آن روز مرا در سختی های روزگار، در دوراهی های تصمیم و در انحرافات فکری و در مسیر آموختن علم و در جایگاه خدمت به خود و بندگان و در تلاش برای زمینه سازی ظهورت یاری فرما و این روسیاه شرمنده و غمگین را دریاااب….